چو روی یار من زیبا نباشد
قمر در خانۀ جوزا نباشد
چه می گویم که تاب ماه رویش
فروغ مهر گردون را نباشد
چو خدش لالۀ حمرا نروید
چو خطش عنبر سارا نباشد
نباشد چون لبش لعل بدخشان
چو دندانش در دریا نباشد
سیه چشمان فردوس برین را
به خلوت خانۀ او جا نباشد
اگر او نگذرد بر طرف بازار
میان شهریان غوغا نباشد
نباشد عیب اگر نازک دلان را
شکیب از یار بی هم تا نباشد
ملامت بر نزاری نیست جایز
سر شوریده بی سودا نباشد